این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
ز تـــاب ابرویش دل گـشــته بی تـــاب
ز چشمش هم دو چشمم گشته از خواب
همیشه عاشق پیشه باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
دستم نمی رسد که کشم بر کمان تو
با کس چه گویم از لب و زیبا دهان تو
تا بار دگر خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
گفتم دلا بگــذر ز من او را جوابش کرده ام
کاندر فراق روی گل صد بار من غش کرده ام
این غزل هشت بیت است منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
سخت نشستی تو به خاطر و یاد
کـــز قــدمت پای من و انقیــاد
شاد باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
گــــر گلویم تر نشد از جــــام می
در خماری ز آن لبت من تا به کی ؟
تا دگر بار خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
سخت است ندیدن جمالش
حــــیرانی من بود ز آن رو
صد دیده ز من ز او یکی رو
سد کرده چه راه من ز هر سو
این غزل از دل برخاسته دوازده بیت است منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
همچو آن صورت گلی ای نازنین نا دیده ام
پاسبانی می کنم هر شب تو را با دیده ام
تا بار گر شیرین کام باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
دلم از بار غمت گر چه که فرسود مرو
ای تو سرمایه ی عشق و ضرر و سود مرو
مدام شیرین کام باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
اختـــیارم یارم از دل برده است
بهر این باشد که دل افسرده است
دلشاد باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
وا مانده شدم در ره تو همسفری نیست
از خانه ی من بر در میخانه دری نیست
و بیتی دگر از همین غزل هشت بیت گردید
درمــانده تر از من که بود ای بت عیٌـــار ؟
همچون که منم کس که چنین دربدری نیست
تا دگر بار شاد باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
دست او بر چنگ و چنگم موی او
او به ساز گوش و من بر ساز دل
تا بار دگر خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
پنهان چرا کنم که مرا داد از دل است
بی او کجا روم که چه فریاد از دل است
تا دگر بار شیرین کام باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
بیتی از یک غزل بدون نقطه این غزل پنج بیت است
هر سحر دارم دلی همراه درد
می دوم همگام مهر و آه سرد
این غزل پنج بیت است شاد باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
جز روی خوش تو محرمی نیست بیا
بر درد دلم که مرهمی نیست بیا
تا بار دگر خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
همه آهوان بمردند و نماند جز گرازی
نه که گل ز بن شناسد نه بدل کند نمازی
این غزل ده بیت است
ابیات بیشتر را در اینجا بخوانید http://asemanesher.blogfa.com/post-245.aspx
تا سرایشی دگر شاد و کامروا باشید منصور