این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
مهرت افتاد بدل سر بشد از تدبیرم
امشب ار وصل نگردد ز غمت می میرم
هر چه یلدا گذرد شاهد هجر من و توست
نه که امشب همه شب از تو چنین شبگیرم
دل منصور گرفتی سر جان آمده ای ؟
عمری از دست شد و از غم هجران پیرم
گوش اگر گوش من و ناصح اگر پند دهد
نکنم گوش که دل ره ندهد تذکیرم
تذکیر = پند دادن . نصیحت کردن
شب یلدای شما همراهان شاد بادا منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
عمریست دم از مهر بتی میزنم افسوس
دستم نرســد تا بـــزنم بر لـب او بوس
ادامه ی مطلب را هم اگر وقت دارید بخوانید
غزلی دلنشین برای شب یلدا
تا دگر سرایش حق نگهدار منصور
ادامه مطلب ...
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
از بسکه به عشق نگهی مست و خرابم
حدم بزن ای شیخ که من مست شرابم
ابیات بیشتر در اسمان شعر و غزل در بلاگفا منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
مطــلب لـب یارست شـدم نادره گفتار
ای دل مکنم بیش بر این هیمه گرفتار
ابیات بیشتر در اسمان شعر و غزل در بلاگفا منصور
خلیج ((((((((((((((((((((((((((((((((((((( زیبای فارس )))))))))))))))))))))))))))))))))))))) ماناست
و
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
ســــکوت از روزن فـــــریاد دود است
که ذکر جذب عاشق هم ودود است
تا دگر سرایش حق نگهدار منصور
خلیج ((((((((((((((((((((((((((((((((((( همیشه فارس )))))))))))))))))))))))))))))))))))) است
و
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
به طوفان غمم ساحل نباشد
دلی دارم ز مهرش دل نباشد
تا دگر بار خدا نگهدار منصور
خلیج (((((((((((((((((((((((((((((((((((((((( فارس )))))))))))))))))))))))))))))))))))))))) ماناست
و
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
من این یلدا نمیخواهم که دل بهر گلم تنگ است
دگر بر خود نمی بالم که او با دل چه در جنگ است
یلدا شب شما شاد بادا منصور
خلیج ((((((((((((((((((((((((((((((((((((((( نیلگون فارس )))))))))))))))))))))))))))))))))))))) ماناست
و
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
طاعتت را نکـــنم گر چه گـنه دمبدم است
دمبدم هم به سر از لطف کریمت کرم است
هر چه منصور نظر بر گذر انداخت ز شور
رخ دلدار ببیند قــدم اندر قــدم است
تا دگر سرایش حق نگهدار منصور
خلیج ((((((((((((((((((((((((((((((((((((((( زیبای فارس ))))))))))))))))))))))))))))))))))))))) ماناست
و
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
دوستان گر چه عزیزند و لکن بر چشم
وقت حاجت قدمی بیش تماشا دارد
تا دگر بار حق نگهدار منصور
خلیج ((((((((((((((((((((((((((((((((((((( زیبای پارس )))))))))))))))))))))))))))))))))))))) ماناست
و
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
مگرم لطف نظر بند وی افتد به سرم
ور نه از دیده ی بد بین همه دم در بدرم
این غزل هشت بیت است خدا نگهدار منصور
خلیج (((((((((((((((((((((((((((((((((((((( زیبای پارس )))))))))))))))))))))))))))))))))))) ماناست
و
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
سر صد چو منی تو کرده بر دار
ای یار مکــن چنـین تو کشــتار
این غزل ده بیت است تا دگر بار خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
دیگران دیده ی بیدار به مستی بروند
من بیچاره بخوابم دلم افتاده به بند
تا سرایشی دگر خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
عزم آن کرده ام امشب که کنم کار نصوح
هر شبم جام می آید به لبم تا به صبوح
ابیات بیشتر در اسمان شعر و غزل در بلاگفا منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
آنکه این روی گلت حسن ازل تمکین داد
حکم بیچاره ی من را به درت بی دین داد
دل سی پاره شدم بر سر آن سرو بلند
کس ندادست گدائی به من مسکین داد
سر منصور نگردد به رهی غیر تو گل
خودت آهسته بگو از چه چنین تمکین داد ؟
تا دگر دیدار خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
آن لب که نبی به عشق حق بوسیده
پس ضــربه ز خــیزران چــرا او دیده ؟
ابیات بیشتر در اسمان شعر و غزل بلاگفا منصور