این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
آن چنانم کز او پریشانم
چه کنم ؟ بر امید جـــانانم
حالتی دارم از قیــــامت او
قامتش می کشد به فرمانم
به قفا می کنم نگه هر دم
تا ببینم چــــه می رود جانم
گر چه سر بر هوای او بکشم
سر از او هم همی گریبانم
من به سختی و او به آسانی
میکشد می رسد به لب جانم
هر که دارد به ملک پادشهی
مفتخر هستم اوست سلطانم
شور منصوری ار زمن برخاست
بسکه افتاده در پی جـــانم
تا سرایشی دگر خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
یک نفس از من به دو لب گشته بند
غم بخورم جـــای لب همچو قند
تا دگر بار شاد باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
جنگ نرمی کرده ای تا دل به چنگ آورده ای
ای نگـــار نازنین دل را به تنــگ آورده ای
تا سرایشی دیگر خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
ریزه ریزه چکه چکه خون چکید
از دلم ز آن دم که رویش را بدید
همه ی واژه های این غزل از زبان شیرین پارسی است
مدام شاد باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
گل ندارد بوی آن روی تو ماه
تا کی از نادیدنت باشم به آه ؟
ایامی خوش در پیش رو داشته باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
چند از آن رو همچو نی از دل برون آید نفیر ؟
تا کی از هجران بگویم گشته ام فرتوت و پیر ؟
تا بار دگر خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
ز آندمی دل در غمش بنشسته بود
از جگــــر آید چه آهـــی پر ز دود
مفتی ار فتوی دهد بس کن سجود
دل بیفـــتد در قیــامش بر قــعود
ادامه این غزل را در اینجا بخوانید http://shaeran-shaeran.mihanblog.com/post/36
دل زیبا پسندتان شاد باد منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
دلـــبر چـو یکی تاب بر ابرو انداخت
از دیده چه آبم که به صد جو انداخت
تا دگر سرایش شاد باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
از غم هجران شدم در بند و پیر
من به گیر افتاده ام دستم بگیر
تا دگر سرایش شاد باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
با باد صبــا تو همنشینی
صد یوسف و دل در آستینی
دل زیبا پسندتان شاد باد منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
چشمی که خــــدا داده نهم آن کف پا را
باشد که رود خاک کف اش چشم دو تا را
تا دگر سرایش خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
عیب ات نمیکنند چو بر ما جفا کنی
صد تیر اگر زنی نه یکی بر خطا کنی
تمامی اشعار این وبلاگ از سرایشهای منصورگروسی است
دل زیبا پسندتان شاد باد منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
چنان ز عشق تو من گشته ام به حیرانی
غلام حلقه به گوشم ستاره پیشانی
تا دگر سرایش شاد باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
کُشتی تو مرا ندیدم آن لب
با بار غـمت بکــردم عادت
تا بار دگر خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
ای کمانکش با کمانم بیش از این بازی مکن
تو گر ابرو در کمـــانی من کــمر اندر کمـــان
تا بار دگر خدا نگهدار منصور