این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
با مطلع و بیت دگر ای یار وفا دار
تا بار دگر باد خدای تو نگهدار
تو که بر درد دل من همه دم تسکینی
حالت رنج مرا در غم خود می بینی ؟
منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
کلیه اشعار مندرج در این وبلاگ از سرایشهای منصور گروسی است
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
شرمم آید ز دلم بسکه غمت خورد و نشست
عمری اندر پی رویت شده مخمور و چه مست
تا دگر سرایش خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
بزودی ابیاتی از این غزل دلنشین به یک بیت آن توجه فرمایید
جمعی اندر طلبت کشته ی آن حسن و جمال
جمعی از حالت غم بهر تو هم می میرند
خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
میلاد مولود کعبه مبارکباد
گر که داری گوشی از لطف خفی تو در کنار
بلبل اندر شاخ گل گوید عــــــلی با داد و جار
قمری اندر صحن بستان گر ببینی در گذار
گویدش مولا عــــــــلی با گویشی پر افتخار
لا فتی الا علــــی لا سیف الا ذوالفقار
این مخمس پنجاه بیت است تا دیداری دگر خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
ای که عاشق می کنی دائم شکار
با رخت نا دیده من کـــردم قمـــــار
این غزل هشت بیت است تا دگر دیدار خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
دل از ندیدن رویش گرفته تر بینم
چو بینمش غم دل را عجب بتر بینم
این غزل هشت بیت است دوست عزیزی اظهار داشته اند :
منصور چرا از اشعار طنزت در وبلاگها نمی نگاری ؟
لازمست خدمت ایشان عرض کنم از ابتدا بنای اسمان شعر و غزل
را بر این گذاشته ام که فقط اشعار عارفانه و عاشقانه
را در آن بنگارم لذا از نگاشتن هزل و طنز معذورم بدارید
تا دگر سرایش شاد باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
اخیرا دوستان و کاربران گرامی در نت دنبال ( غزل ماهی تشنه لب )
می گردند بزودی ابیاتی از آنرا برایتان خواهم نگاشت
به مطلع آن توجه فرمایید
من ماهی لب تشنه ام بر خود ندیدم آب را
و ز او گریزم دمبدم وی می کشد قلاب را
بنا بر این دنبال آن نگردید بزودی در همین وبلاگ
یا در اسمان شعر و غزل در بلاگفا انرا خواهم نگاشت
دل زیبا پسندتان مدام شاد بادا منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
دیده گر گردیده خون از هجر یارم یار یار
می زنم تا دیده خون بارد ز دل نزد نگار
تا دگر بار خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
آندم ای غنچه دهن بر سر گفتار آئی
صد گلستان ز لب و غنچه تو می آرائی
دل زیبا پسندتان مدام بهاری بادا منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
الهــــــی
صحبت یار
با اغیار با هم نگنجد
تو را برای خلوتم میخواهم
و خلوتم را برای تو
تا دگر دیدار خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
بزودی ابیاتی از غزل ( فولاد دل ) در اسمان شعر و غزل
در بلاگفا به بیتی از آن توجه فرمایید
ای که فولاد به نزد دل تو چون موم است
این دل نازک منصـــور ز لب محروم است
تا دگر دیدار شاد باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
طاعتت را نکــنم گر چه گنه دمبدم است
دمبدم هم به سر از لطف کریمت کرم است
ابیات بیشتری از این غزل را در اسمان شعر و غزل در بلاگفا بخوانید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
فدای گردش چشمش که در کمان انداخت
و یا به غنچه ی لعلش که در دهان انداخت
امید من همه در دور ساغر ار بنشست
بیاد ساقی خوبان که دل بر آن انداخت
چه کس کشد دل ما را به جرعه ای در بند
که دست ما به وصالش بر آسمان انداخت
مگر که دست ازل بر سرم دهد کرمی
گر او نظاره کند بی هدف نشان انداخت
به جز بروی خوش اش جرعه ای ننوشیدم
مرا که عارض ساقی بدل فغان انداخت
بخاک پای عزیزش چه جان دهی منصور
که عشوه از گل رویش به هر مکان انداخت
تا دیدار و سرایش دگر شاد باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
گر چه با خنــجر غــم این دل من آجین است
جان بقربان دهانت چو گل نسرین است
تا دگر دیدار شاد باشید منصور