این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
هر شب از دست تو من تا بسحر می نالم
ولی از عشق تو و دل به خودم می بالم
تا مطلع و بیت دگر ای یار وفادار
شادی ببرت باد خدای تو نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
پنهان چرا کنم که شدم رند کافری
در مسلخ آمدم که تو جانم بدر بری
و بیتی از غزلی دیگر
شبی آن یار سیمین پیکرم خفت
کنارم تا سحر اینگونه می گفت
تا مطلع و بیت دگر ای یار وفا دار
شادی ببرت باد خدای تو نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
پروانه برو که شب سحر شد
و ین عشق تو هم چه بی ثمر شد
ابیات بیشتر در اسمان شعر بلاگفا منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
همچو آن صورت گلی ای نازنین نا دیده ام
پاسبانی می کنم هر شب تو را با دیده ام
تا بار گر شیرین کام باشید منصور