این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
گفتی که می آیم ولی انگار چه دیرست
نی از غم تو دمبدمم پر ز نفیرست
نی ناله کند یار چرا گشته جفا کار ؟
هر بند من از هجر نگارم چه اسیرست
و آن تیر که از نیم نگه شد دل منصور
این جان نحیفم ز برش بسته به تیرست
این غزل هشت بیت است تا دیگر دیدار بخت یار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
بزودی غزل ( نفیر نی ) در آسمان شعر و غزل
گفتی که می آیم ولی انگار چه دیر ست
نی از غم تو دمبدمم پر ز نفیرست
ادامه مطلب ...این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
کس ندیدم که چنین عشوه کند با یارش
جان فدای قدم و نرگس مردم دارش
دل غریب است بسی در پی آن یار فتاد
او نداند که دلم گشته بسی بیمارش
چو هزار آید و آواز بر آرد به بهار
بلبل آن به که شود برده و خدمتکارش
و انکه دارد گذری بر سر منصور به ناز
مرده را زنده کند از قدم و رفتارش
این غزل نه بیت است تا دیگر دیدار بخت یار خدا نگهدار منصور
ادامه مطلب ...این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
من امشب شهر شیوای غزل را دور می خواهم
دلی مسرور می خواهم
چه گویم من ؟ دلم تنگ است
دل یارم عجب سنگ است
و شاید پای دل لنگ است
هوای تازه می خواهم
بلند آوازه می خواهم شدن گر یار بگذارد
چرا بوی جفا از کوی او آید ؟
مگر یارم نمیداند ؟
که غمخوارم
خدا داند دو چشمانش گه رفتن چه می گفتند
ولی امشب دلم تنگ است
تا دیگر دیدار دادار بی یار نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
ز فیض لم یزلی عشق گل بشد دردم
غلط منم بکنم کز حواله بر گردم
هر آنکه دیده چو منصور لطف لم یزلی
و گر که بیند و گردد من آن نمی گردم
کلیه اشعار مندرج در این وبسایت از سروده های منصورگروسی است
تا دیگر دیدار بخت یار خدا نگهدار منصور
ادامه مطلب ...