این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
بند شکر پاره شد ریخت غزل بر زمین
باز ز گلــواژه ها نام تو ای نازنین
این غزل هشت بیت است منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
گر چه بی تابم از آن زلف سیه باز بتاب
چشم و خواب تو چه زیباست بیا باز بخواب
تا بار دگر خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
شب نشین کوی تو پروا ز بیخوابی نداشت
جز برای روی تو پرواز بی تابی نداشت
تا دگر بار شاد باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
لطفا به ادامه ی مطلب بروید
ادامه مطلب ...
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
عشقت از روز ازل عالم ما بر هم زد
آتشی در دل من همچو تن ادهم زد
تا دگر بار شیرین کام باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
ای که از حالت این مفلس خود بی خبری
عاشقم بر تو و این بی کسی و در بدری
تا بار دگر خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
شهری اندر طلبت گشته چنین چاووشت
تو که از دیده ی منصور لبت می پوشی
تا دگر بار شیرین کام باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
در دم که تو دیدم چه که دردم به دل افتاد
بنشین که مرا از تو بسی غم بدل افتاد
این غزل ده بیت است منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
تو که با هر نظری برده بری پرده نشین
بهر خلقی نظری کن به یسار و به یمین
تا دیگر بار شیرین کام باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
کی تو را خاطر ز خود ای نازنین یکدم زدود
هر کجا بنشسته ام در خاطرم یاد تو بود
تا بار دگر خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
من ماهی لب تشنه ام بر خود ندیدم آب را
و ز او گریزم دمبدم او می کشد قلاب را
ابیات بیشتر از این غزل در اسمان شعر بلاگفا منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
ناله زد مرغ حق و من ز تو را یاد افتاد
آنچنانی که به دل ناوک و فریاد افتاد
تا بار دگر خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
شاه دل خال لبت را چه تمنا دارد
گر گدا گشته به نزدت نه که پروا دارد
شیرین کام باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
گفتمش این دل و این سنگ جفا زود بزن
نه به پنهان که عیان بر دل پر دود بزن
تا بار دگر خدا نگهدار منصور