این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
رغبتی نیست مرا با تو صنم بنشینم
ز آنکه آن قامت تو با دگران می بینم
گفتم اسباب طراوت به خبر جمع شود
خبری نیست ز او تا که دهد تسکینم
نه که از دامنه ی رحمت حق مایوسم
بلکه از صورت او رخنه بشد در دینم
ابیات بیشتر از این غزل را در اسمان شعر و غزل در بلاگفا بخوانید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
الــــــــــــهی
حکم از آن توست
گر بخوانی از حضورت می افروزم
و گر برانی از فراقت می سوزم
آنچنانم دار که لیاقت و طاقت حضورت به ظهور رسد
تا بار دگر خدا نگهدار منصور