این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
مادام کـــه دل گشته به دام تو گرفتار
جان خسته و دل بسته و غم هم چه پدیدار
تا دگر بار خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
رو قد ما را ببین شد ز غمت چون کمان
تا به کی از آن قدت من بکشم ؟ الامان
و بیتی بداهه
مادام به دام تو گــــرفـــــتار چـنـــیـنم
پنهان چه کنم زار و چنین گوشه نشینم
تا مطلع و بیت دگر ای یار وفادار
شادی ببرت باد خدای تو نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
گشتم چه به دام دل گرفتار
دل بی من و من ز او که تبدار
صبحست و ندای دل صبوحیست
با درد سَبـو شدم چــــه بیدار