این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
ما که روی گل او سیر ندیدیم و برفت
شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
تا بار دگر شاد باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
مقصود نه سود ست که غایت نظر توست
گـــر مرده کنی یا به حیاتم برســــانی
تا دگر بار شاد باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
عیب ات نمی کنند چو خونی جگر کنی
یا همــچو من تو دو صـــد در بدر کنی
تا بار دگر خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
به خیالم همه دم بوی گل آمد به کنار
ز آندمی روی من از او بشدی بر دیوار
تا دگر بار خـــــــدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
جورست به جوری که مرا دادرسی نیست
از سوی عزیزی که مرا همنفسی نیست
جورست = ستم است / به جوری که = به نحوی که
منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
صد نکته ز این ترانه باقیست
گوشی شنوا بگو تو با کیست ؟
تا سروده ای دیگر شاد باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
ریزه ریزه چکه چکه خون چکید
از دلم ز آن دم که رویش را بدید
همه ی واژه های این غزل از زبان شیرین پارسی است
مدام شاد باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
گر صف کشند جمله ی خوبان تو بهتری
و اندر خیــــال و فکر و ضمیرم مکرری
منصور اگر که چشم تو افتد به دیگری
خـــاطر نمی شود که به دیگر بپروری
تا دگر بار شاد باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
گل ندارد بوی آن روی تو ماه
تا کی از نادیدنت باشم به آه ؟
ایامی خوش در پیش رو داشته باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
از ملخ موری به جز رانش اگر نتوان کشید
چشم زیبا بین بجز آن غیرت و همت ندید
تا دیگر سروده شاد باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
چند از آن رو همچو نی از دل برون آید نفیر ؟
تا کی از هجران بگویم گشته ام فرتوت و پیر ؟
تا بار دگر خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
ز آندمی دل در غمش بنشسته بود
از جگــــر آید چه آهـــی پر ز دود
مفتی ار فتوی دهد بس کن سجود
دل بیفـــتد در قیــامش بر قــعود
ادامه این غزل را در اینجا بخوانید http://shaeran-shaeran.mihanblog.com/post/36
دل زیبا پسندتان شاد باد منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
هر شب نماز شب را با ذکر حق بگفتن
هم به از این نباشد بر کس طرب خریدن
کامروا باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
بر صلیب آورده ام جان ای حبیب
آشـــنا با تو ولـــی بر آن غـــریب
شاد باشید خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
دلـــبر چـو یکی تاب بر ابرو انداخت
از دیده چه آبم که به صد جو انداخت
تا دگر سرایش شاد باشید منصور