این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
از بسکه غزل بهر تو ای یار سرودم
نزد دگــــــران ابله و دیوانه نمودم
دل میان آن دو ابرو شـــــد ز تاب
کز میانش مستی آرد چون شراب
هر چـــه آب از دیده بر این آتش دل ریخــتم
شعله ور تر گشت و خاموشی نشد بر این لهیب
تا دیگر بار دل زیبا پسند شما عزیزان شاد باد منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
ز آتش عشقی دل من در گرفت
شعله ی آن خاست به پیکر گرفت
آتش آن پیکر و تن گـــــر گرفت
دست بشد دامن داور گــــرفت
تا مطلع و بیت دگر ای یار وفا دار شادی ببرت باد خدای تو نگهدار