این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
وا مانده شدم در ره تو همسفری نیست
از خانه ی من بر در میخانه دری نیست
و بیتی دگر از همین غزل هشت بیت گردید
درمــانده تر از من که بود ای بت عیٌـــار ؟
همچون که منم کس که چنین دربدری نیست
تا دگر بار شاد باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
شب نشینی کرده ام گر بی شراب
با شــراب وصل خود ســـازم خراب
تا بار دگر خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
قتـــیل عشق او را غم نباشد
به جز وصلش دگر مرهم نباشد
تا دگر بار خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
این همه نقش و دلالت به وصالش موجود
عارفان داند و بس آنچه نماید به وجود
تا بیت دگر خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
در سکوتم هم معطل بر حضور
تا ز شور افتم بگردم از شعور
تا دگر بار خدا نگهدار منصور