این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
اگر که خاک من افتد به دست فخٌارم
کجا ز عشق تو من دست بر دارم
تا دگر سرایش شاد باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
عیب ات نمیکنند چو بر ما جفا کنی
صد تیر اگر زنی نه یکی بر خطا کنی
تمامی اشعار این وبلاگ از سرایشهای منصورگروسی است
دل زیبا پسندتان شاد باد منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
چنان ز عشق تو من گشته ام به حیرانی
غلام حلقه به گوشم ستاره پیشانی
تا دگر سرایش شاد باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
پروانه برو که شب سحر شد
و ین عشق تو هم چه بی ثمر شد
ابیات بیشتر در اسمان شعر بلاگفا منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
کُشتی تو مرا ندیدم آن لب
با بار غـمت بکــردم عادت
تا بار دگر خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
چند نالم همچو نی آشفته ی خوبان شدم
دل به درد آمد ز بس در بند مهرویان شدم
مدام شاد باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
ســـر دیوانگـــیم هست و دل چـــالاکی
تو که زهری ز چه رو مرهم و هم تریاکی ؟
شاد کام باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
ای غم بگو با من چرا خلوت نوازی می کنی ؟
گفتم برو بازم تو با جانم چه بازی می کنی
کامروا و شیرین کام باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
ای کمانکش با کمانم بیش از این بازی مکن
تو گر ابرو در کمـــانی من کــمر اندر کمـــان
تا بار دگر خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
ای پیشتر ز جانم دانی که نا توانم
من را حمایتی کن کز درد در فغانم
تا دگر سرایش شاد باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
سر پریشــان چو ســر زلف پریشــان تو شد
دل به کوی ات همه دم بین که چه دربان تو شد
تا دگر بیت خدا نگهدار منصور