این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
گفتم از دشمن خــود درد دل آرم بر دوست
چون نگه کردم و دیدم که مرا دوست عدوست
این غزل ده بیت است منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
الهی نامه
الهی :
نیایش و دعای تو مسطور نگردد
که در دل بنده گانت مستور است
و آنکه دعای تو در دلش مستور است مشهور نگردد
ای ناصری که همه ی بنده گانت را منصوری
تا دگر بار شاد باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
سیر عیسی گر کسی کرد از دوام
کی بترســـد زنده باشد مستدام
و بیتی دگر
آنکـــــه گوید ز دل دمی ای دوست
وصل او بر رسد غریق رحمت اوست
تا دگر روز شاد باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
گر دو منزل بنمودی به دل و دیده ی من
آن دو بگذار و بیــــا مـــنزل زانو بنشین
نام غزل ( دلبر زانو نشین ) ابیات هشت بیت منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
در گرفت این دل ز بس فریاد کرد
نالـــه ها از تیر آن صیــاد کـــرد
در گرفت = آتش گرفت شاد باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
چه کس گویم ؟ طبیبم قصد جان کرد
چنان قصدی که دل را در فغان کرد
تا دیگر سرایش شاد باشید منصور