این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
شعری نو برای خاک پاکم
بیا تا بار دیگر با تو پیوندی ببندم
ای وطن
زیبای من
بیا تا بار دیگر خطبه ی عقدی بخوانم
از دل و جانم
که نامت با روان و تن وطن همراه و همگام است
و من جان میدهم از بهر تو
زیبای همراهم
من از این بوسه بر خاکت نه سیرم
تا که پیرم
بوسه بارانت کنم
ز خاکت بوی گلهای اقاقی تا ابد آید
که خاکت لاله ها دارد
و دل از بهر عشقت ناله ها دارد
و قطعاتی دیگر از همین سروده
ای وطن زیبای نازم
نازنینم
چه شبهایی بیادت خواب گل دیدم
و از مهرت به صبحش من نخوابیدم
تو ایرانی ؟
تو ماوای دلیرانی ؟
عجب نامی
فدای نقشه ی چون گربه ات گردم
که از بنچاق تاریخ از تو من بس قصه ها دارم
تو نامت انگبین* دارد
و منصور از تو شرمی بر جبین دارد
که قدرت را ندانسته
تو را من دوست میدارم وطن
ای نازنین گربه
انگبین = عسل .. ادامه دارد همیشه عاشق پیشه باشید منصور
سلام برادر خوبم
سالها گذشت سالها نارنج ها گل دادند این همه سال خاطره شد اما تو خاطراتت را برای من جا گذاشتی.من هنوز خاطراتت را بغض می کنم و به انتظارم تا بدانی امانت دار خوبی هستم