این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
روزم خیال و شبم با شهاب عشق
خطی به کوی دلبر خوبم کشیده ام
تا دگر سرایش شاد باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
منکه بی می مستم و شوریده گشتم بی شراب
شب شده یک دم ببینم من رخت را هم بخواب ؟
تا دگر بار شاد باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
پیش خورشید رخت اختر و مه شبگیرند
نزد آن روی تو هم سنبل و گل میمیرند
نظر از چشم تو بر جای دگر نتوان کرد
دگــــران را نتــوان دید که بر تزویرند
من از آن ناوک دلدوز شدم محو جمال
خلقی اندر پی رویت چه ز غم میمیرند
نقش آن صورت زیبای تو کردم به خیال
یادم آمد که تو جانی و همه تصویرند
چو که آن صورت زیباش بکردند وجود
بس کنیزان درش لعبت در کشمیرند
گر چه منصور غزلخوان تو شد در همه عمر
آشنایان به هجرت به ابد دل گــیرند
کامل این غزل را در اینجا http://shaeran-shaeran.mihanblog.com/post/22/ بخوانید
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
بر پا اگر که کفشی بر تن قبا نباشد
بر خاک بستری هم جز بوریا نباشد
این غزل هشت بیت است منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
مگو از سوزشم بر لب نفس شد
بسوز ای دل سزای تو قفس شد
ابیات بیشتر در بلاگفا دل زیبا پسندتان شاد باد منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
اینهمه من بوده ام با تو نبودن چه سود ؟
گر تو نباشی برم غم همه بود و نبود
تا دگر بار دلشاد باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
لعبتی خوش روشی دلبر خوشرفتاری
بوی عطر تن او کــــرده تنم تبــداری
تا دگر بار شیرین کام باشید منصور