این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
اینهمه من بوده ام با تو نبودن چه سود ؟
گر تو نباشی برم غم همه بود و نبود
تا دگر بار دلشاد باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
بر طواف دل به از بر سنگ و گل کردن طواف
و آن دلی شد بی محبت از وصالش شد معاف
این غزل هفت بیت است منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
حالم از او نتوان گفت که داند چونم ؟
دست من دامن او گر نرسد محزونم
تا دیگر بار خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
گر چه دل از غم او دمبدمش در خونست
هر که آن روی نبیند به خدا مغبونست
تا بیت دگر خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
آنچنان مستم ز رویت تن چو تنها می کشم
گر که از عالم بگردی رو ز من ای گل متاب
تا دگر بار خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
سیب رویش گر نصیب من مسکین باشد
این نصیب از سیب او هم که چه تسکین باشد
این غزل هشت بیت است منصور