این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
بر لب آمد جان و لب جانانه را بر خود ندید
کــــز همه ببریده ام اما ز تو نتــوان برید
بقیه این غزل را در اینجا بخوانید http://asemanesher.blogfa.com/post-193.aspx منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
از سوی تو گر بر سر من جز ستمی نیست
بر دل چه بگویم ز تو جر بار غمی نیست
تا بیت دگر خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
افروختم از چشم و نگاهی که تو داری
هم سوختم از صورت ماهی که تو داری
همیشه عاشق پیشه باشید منصور
این وازه ی زیبای سخن بیش ز قند است
من سکوت از عشق تو آموختم
در حضورت با سخن لب دوختم
بیتی از یک مثنوی عارفانه بیست بیت است منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
حالم از او نتوان گفت که داند چونم ؟
دست من دامن او گر نرسد محزونم
تا دیگر بار خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
این غزل هشت بیت گردید
ابیات بیشتر را در اسمان شعر و غزل در بلاگفا بخوانید
اسمان شعر و غزل و منصور گروسی در فیس بوک هیچ صفحه ای ندارد
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
دل ز من و رو ز تو ای خوش جمال
قد ز تو و از من عــــاجز خــیال
شیرین کام باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
من صید تیر خورده ی از پا فتاده ام
پنهان چرا کنم که دل از دست داده ام
هشت بیت است ابیات بیشتر در بلاگفا منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
ای دل تو اگر که در عذابی من بیش
غم گر تو خوری به من مده پیشاپیش
تا بیت دگر باد خدای تو نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
من آن منصور مهجورم که هجرم در بلا کرده
به عشق دانه و دامی چنینم مبتلا کرده
تا بیت دگر شیرین کام باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
گر چه دل از غم او دمبدمش در خونست
هر که آن روی نبیند به خدا مغبونست
تا بیت دگر خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
آشفته شدم چو موی یارم
آنگونه که دل نمی سپارم
بر طره ی گیسوی دگر کس
نی دل به بر کسی گذارم
تا دگر بار شیرین کام باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
در سکوتم هم معطل بر حضور
تا ز شور افتم بگردم از شعور
تا دگر بار خدا نگهدار منصور