-
بیتی بداهه که امید است غزلی دلنشین گردد
جمعه 14 بهمنماه سال 1390 11:45
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است تو مقدس تر از آنی که کنم بر تو نماز آنچنانی به حضورت نکــــنم پای دراز تا دگر بار شاد باشید منصور
-
بیتی بداهه که امید است غزلی دلنشین گردد
پنجشنبه 13 بهمنماه سال 1390 20:04
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است همه شب چون نی از ین هجر و غمت می نالم به که گویم ؟ چه بگویم ؟ ز تو من بد حالم ؟ تا سرایشی دگر خدا نگهدار منصور
-
بیتی از غزل ( سرگردان ) هفت بیت است
پنجشنبه 13 بهمنماه سال 1390 17:36
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است هوسناک و بی باک و هم سینه چاک برفــتم پی اش تا به مـــرز هلاک تا دگر بار خدا نگهدار منصور
-
بیتی بداهه که امید است غزلی دلنشین گردد
چهارشنبه 12 بهمنماه سال 1390 23:11
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است چکنم ؟ با که بگویم ؟ که ز عشقت اینم دم دین می زنم و عاشق فروردینم تا بار دگر خدا نگهدار منصور
-
بیتی بداهه که امید است غزلی دلنشین گردد
چهارشنبه 12 بهمنماه سال 1390 19:54
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است بر وصــل تو گــر شدم به راه تردید بیچاره دلم که بر تو بسته است امید تا سرایشی دگر خدا نگهدار منصور
-
بیتی بداهه که امید است غزلی دلنشین گردد
چهارشنبه 12 بهمنماه سال 1390 18:03
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است باده ی چشم تو را خوردم و مست آمده ام بر نظر بند تو من باده پرست آمده ام تا دگر بار خدا نگهدار منصور
-
مطلع و مقطع غزل ( غروب دریا ) ده بیت است
سهشنبه 11 بهمنماه سال 1390 21:26
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است این چشم تو یا غروب دریاست ؟ کردم نگهی به دل چه غوغاست بیشــم نکـــشم مــــرارت از او منصور به دل از او سخنهاست ابیات بیشتر در اسمان شعر و غزل بلاگفا تا دگر بار خدا نگهدار منصور
-
بیتی بداهه که امید است غزلی دلنشین گردد
سهشنبه 11 بهمنماه سال 1390 20:13
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است همچو بوتیمارم امشب دل به دریا می زنم گر نیایی در برم صد ناله یک جا می زنم تا بار دگر خدا نگهدار منصور
-
بیتی بداهه که امید است غزلی دلنشین گردد
دوشنبه 10 بهمنماه سال 1390 22:34
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است چو گلی او به بهاران چه هویدا شد و رفت دلم از دیدن او غــرق تمــنا شد و رفت تا بار دگر خدا نگهدار منصور
-
ابیاتی از غزل ملمع ( هلال ابرو ) هشت بیت است
دوشنبه 10 بهمنماه سال 1390 19:59
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است الی محبوبنی عن حالنی ذکر اللیالی فذکری کالغریب مفلس افسرده حالی و گر زیبا رخان را باشدی بر احتیالی فقل منصورک عن عشقها فی الاشتعالی این غزل ملمع هشت بیت است ملمع یعنی دو زبانه فارسی و عربی تا دگر بار خدا نگهدار منصور
-
مطلع و مقطع غزل ( دلباخته ) هشت بیت است
دوشنبه 10 بهمنماه سال 1390 18:33
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است گر صف کشند جمله ی خوبان تو بهتری و اندر خیال و فکر و ضمیرم مکرری منصور اگر که چشم تو افتد به دیگری خاطر نمی شود که به دیگر بپروری تا دگر بار خدا نگهدار منصور
-
بیتی بداهه که امید است غزلی دلنشین گردد
یکشنبه 9 بهمنماه سال 1390 22:21
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است هرشب از بانگ خروس ار به نماز آمده ام بهر وصل تو بود پر ز گــداز آمده ام تا دگر بار خدا نگهدار منصور
-
بیتی بداهه که امید است غزلی دلنشین گردد
یکشنبه 9 بهمنماه سال 1390 20:12
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است من نگفتم به تو ای دل پی آن یار مرو ؟ رفتی و گوش نکردی دگر این بار مرو تا دگر روز خدا نگهدار منصور
-
بیتی بداهه که امید است غزلی دلنشین گردد
یکشنبه 9 بهمنماه سال 1390 19:38
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است هر چه کردم ندهم دل تو که چشمت نگذاشت این چه چشمیست خدایا به دلم مهر تو کاشت ؟ تا بار دگر خدا نگهدار منصور
-
بیتی بداهه که امید است غزلی دلنشین گردد
یکشنبه 9 بهمنماه سال 1390 18:05
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است من ار که تیر نگه در دلم فرو کردم چه از دو چشم عزیزت دوباره در دردم تا بار دگر خدا نگهدار منصور
-
ابیاتی از غزل ( بوسه ) هفت بیت است
یکشنبه 9 بهمنماه سال 1390 17:01
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است این یکی بوسه که بین دو لبان من و توست امتزاجی چه خوش از آب دهان من و توست گل بگو گل چو ببیند ز کلامت منصور تا حریفان برمند آنچه میان من و توست تا دگر بار خدا نگهدار منصور
-
بیتی بداهه که امید است غزلی دلنشین گردد
شنبه 8 بهمنماه سال 1390 21:42
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است ز شوق روی و وصالت چنان به گریه نشستم که سر ز پا نشناسم چه گریه کنده ز دستم تا دگر بار با این بیت از دل برخاسته خدا نگهدار منصور
-
بیتی بداهه که امید است غزلی دلنشین گردد
جمعه 7 بهمنماه سال 1390 20:52
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است گفتم : خبری گفت : مرا غم چو تو بسیار گفتم : که توئی همچو منم روی به دیوار ؟ گفتا : نشود غصه نگه داشت ز آن یار گفتم : بنشین غصه مخور دل تو نگهدار هشت بیت گردید تا بار دگر باد خدای تو نگهدار منصور
-
بیتی بداهه که امید است غزلی دلنشین گردد
جمعه 7 بهمنماه سال 1390 19:38
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است خم ابروی وی ار بر کمرم خم انداخت بجز از خم بدلم هم ز ازل غم انداخت تا دگر بار خدا نگهدار منصور
-
بیتی از یک غزل از دل برخاسته
جمعه 7 بهمنماه سال 1390 18:24
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است ترسم که به حشرم چو حساب آید و کردار اندر خـــور عفـوش که گنهکار نبـاشم ابیاتی از این غزل را در اسمان شعر و غزل در بلاگفا بخوانید تا بار دگر خدا نگهدار منصور
-
ابیاتی از غزل ( چشم دلنواز ) ده بیت است
جمعه 7 بهمنماه سال 1390 13:33
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است من از این نزار و زارم که دلم شده به بازی نه که چشم دلنوازی نه که یار جانگدازی نه صنم نه می نه مستی نه هوای بت پرستی چکنم در این بیابان ؟ برسان تو چاره سازی نه که مه نه شور عشقی نه شبی نه شب نشینی نه هوای آه و راهی نه که پرده ای ز سازی نه گلی بچشم منصور و نه که قبله ای نمازی چکنم به...
-
مطلع غزل ( رکن و مقام ) هفت بیت است
جمعه 7 بهمنماه سال 1390 11:46
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است کعبه را هر که رود حاجی و نامی دارد رخ زیبای تو هم رکــن و مقامی دارد گر که منصور به گرد تو بگردد چه شود ؟ گر چنین گردد و در دست چه جامی دارد تا دگر بار خدا نگهدار منصور
-
ابیاتی بداهه
پنجشنبه 6 بهمنماه سال 1390 19:54
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است بر لبم می نالم و در سینه گر آهم رواست ز آنکه چشم دلبرم تیر افکن و هم دلرباست منکه از خود بی خودم ای همسفر راهی بزن بهر روی و دیدنش چشمم به در دستم دعاست تا بار دگر خدا نگهدار منصور
-
ابیاتی از غزل ( خرمن سوخته ) شش بیت است
پنجشنبه 6 بهمنماه سال 1390 18:21
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است این منم کز هجر تو بر دامنم اشک هجران و بسوزد خرمنم ؟ گر ز منصورت تو سر خواهی بگو تا به یکدم من به پایت افکنم این غزل شش بیت است تا دگر بار خدا نگهدار منصور
-
بیتی بداهه که امید است غزلی دلنشین گردد
پنجشنبه 6 بهمنماه سال 1390 17:08
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است ای عاشقان کوی محبت تاملی آید صدای پای دلارای یک گلی تا مرغ سحر خدا نگهدار منصور
-
بیتی بداهه
پنجشنبه 6 بهمنماه سال 1390 16:03
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است ز شطرنج جمالت مات و ماتم چنانی می رود از جان حیاتم مات اول یعنی مات گردیدن در شطرنج و مات دوم بمعنای مبهوت بودن است تا دگر بار خدا نگهدار منصور
-
بیتی بداهه که امید است غزلی دلنشین گردد
پنجشنبه 6 بهمنماه سال 1390 12:31
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است دل با تو دمی گشت به عمری که چنینم عمری اگرم با تو شوم خاک نشینم تا بار دگر خدا نگهدار منصور
-
بیتی بداهه که امید است غزلی دلنشین گردد
چهارشنبه 5 بهمنماه سال 1390 19:55
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است ای جمیلی که جمال از تو پدید آمده است چشم من هم ز تو اینگونه به دید آمده است روی زیبای بتان هم تو چنین کرده به ناز گوش و لفظم ز تو بر گفت و شنید آمده است نازم آن کن فیکون از تو که ای بنده نواز دل منصور ز وصلت به نوید آمده است شش بیت گردید تا دگر بار خدا نگهدار منصور
-
بیتی بداهه که امید است غزلی دلنشین گردد
چهارشنبه 5 بهمنماه سال 1390 17:56
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است در ره عشقت منم بی پا و سر کاری بکن یا بکش یا دانه ده یا یک دمی یاری بکن تا دگر بار خدا نگهدار منصور
-
ابیاتی از یک غزل عاشقانه ( هشت بیت است )
چهارشنبه 5 بهمنماه سال 1390 16:48
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است ابیاتی از یک غزل عاشقانه نام غزل ( کشته ی عشق ) گر شهید لب زیبای تو گردم چه شود ؟ کشته بر آن قد و بالای تو گردم چه شود ؟ و ر که لب بر لب زیبای تو منصور گذارد بدمی که نفسگیر ز آن بوی دلارای تو گردم چه شود ؟ تا مرغ سحر خدا نگهدار منصور