-
بیتی بداهه که امید است غزلی دلنشین گردد
دوشنبه 15 اسفندماه سال 1390 18:09
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است عاقبت دل را تو بردی ای نگار در پی دل من دوانم بی قرار این غزل هفت بیت گردید خدا نگهدار شاد باشید منصور
-
بیتی از یک مستزاد هشت بیت است
دوشنبه 15 اسفندماه سال 1390 16:21
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است ز ین بیکسی و همنفسی دل به فغانست پنهان نه عیانست این مستزاد هشت بیت است تا بار دگر خدا نگهدار منصور
-
بیتی بداهه
یکشنبه 14 اسفندماه سال 1390 23:12
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است زلف آشفــته چنــان کــرد ز خود بیـتابم که من امشب ز غمش تا به سحر بیخوابم تا بار دگر خدا نگهدار منصور
-
دو بیت از غزل ( یار یار ) ده بیت است
یکشنبه 14 اسفندماه سال 1390 20:49
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است بسکه گفتم از لب و گفتار . تار دیده گشت و بهر آن دیدار . دار آمـــــده بر گـــردنم منــصور وار هی بگویم از فراقش یار . یار این غزل ده بیت است تا دگر دیدار خدا نگهدار منصور
-
بیتی بداهه که امید است غزلی دلنشین گردد
شنبه 13 اسفندماه سال 1390 17:26
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است دشمنی یا یار من کردی چنینم پای بست ؟ عمری از بهر وصالت دل به امیدت نشست تا دگر بار خدا نگهدار منصور
-
بیتی بداهه
شنبه 13 اسفندماه سال 1390 00:18
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است مردم از بسکه شمردم شب و روزم و نخورد تیر امید هــدف از تو که منــصور بمرد تا بار دگر خدا نگهدار منصور
-
بیتی بداهه
جمعه 12 اسفندماه سال 1390 22:49
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است آنکه دارد هدف رهزنی این دل ریش گو دلم برده زمانی مزنم بیشم نیش تا سرایشی دگر خدا نگهدار منصور
-
دو بیت از یک غزل از دل برخاسته پنج بیت است
جمعه 12 اسفندماه سال 1390 20:35
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است شیشه ی دل با کمانت گشته خرد جای آن کی می شود غم را سترد ؟ شیشه ها بشکسته ای ای گلعذار غیر غم از روی تو منصور خورد ؟ تا دگر بار خدا نگهدار منصور
-
بیتی بداهه
جمعه 12 اسفندماه سال 1390 00:18
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است من این غم شبانه ام کمی بهانه می کنم ز درد بیکسی همی تو را ترانه می کنم تا بار دگر خدا نگهدار منصور
-
بیتی بداهه
پنجشنبه 11 اسفندماه سال 1390 23:01
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است خوش دل آنکس به محبت بزیست بهتر از این راه به عالم که نیست نمره اگــــر بیست بود بهـــر دل هــر دل با مهــر نشد کــم ز بیست تا بار دگر خدا نگهدار منصور
-
بیتی بداهه که امید است غزلی دلنشین گردد
پنجشنبه 11 اسفندماه سال 1390 20:20
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است گفتم سخنی ز عشق آغاز کنم بر بام طــرب دو باره پرواز کـنم تا دگر بار خدا نگهدار منصور
-
بیتی بداهه که امید است غزلی دلنشین گردد
چهارشنبه 10 اسفندماه سال 1390 23:34
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است صمد بر لب ولی دل با صنم یار صمد خوانان چنین باشد گنهکار برو منــــصور راه دیگـــــری رو تو این ره می روی باشی تبهکار شش بیت شد که بیت آخر آن نیز تقدیم گردید تا دگر بارم خدا نگهدار منصور
-
بیتی بداهه
چهارشنبه 10 اسفندماه سال 1390 22:07
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است گر چه از نامردمی هایم هلاک خوش بر اینم دل برایم مانده پاک تا دگر بار خدا نگهدار منصور
-
بیتی بداهه که امید است غزلی دلنشین گردد
چهارشنبه 10 اسفندماه سال 1390 19:51
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است ز دل صبر و ز سر گر برده تدبیر به رویش عاشقم گر من شوم پیر تا دگر بار خدا نگهدار منصور
-
بیتی از یک غزل از دل برخاسته
چهارشنبه 10 اسفندماه سال 1390 18:27
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است و گر منصور و جورش راحت توست من این جور و ستم هم می پذیرم ابیاتی از این غزل را در اسمان شعر و غزل در بلاگفا بخوانید منصور
-
بیتی بداهه که امید است غزلی دلنشین گردد
چهارشنبه 10 اسفندماه سال 1390 17:23
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است غزل از نام تو بوی گل و بهروزی داد بوی زیبای بهار و شب نوروزی داد تا سرایشی دگر خدا نگهدار منصور
-
بیتی بداهه
سهشنبه 9 اسفندماه سال 1390 22:57
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است گفتم : غم عشقت ز خودم دربدرم کرد گفتا : تو مگو بیش که رنگت خبرم کرد تا دگر سرایش خدا نگهدار منصور
-
بیتی بداهه
سهشنبه 9 اسفندماه سال 1390 18:15
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است پیرهن چاک و گلی از پس آن معلوم است دل بیچاره ی منصور ز گل معدوم است تا دگر بار خدا نگهدار منصور
-
بیتی بداهه که امید است غزلی دلنشین گردد
دوشنبه 8 اسفندماه سال 1390 21:06
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است این چه کاریست تو با عاشق مسکین کردی دل زیبـــای من از باغ چه گلـچین کــردی تا سرایش دگر خدا نگهدار منصور
-
مطلع غزل ( غوغای عشق ) هشت بیت است
دوشنبه 8 اسفندماه سال 1390 20:15
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است هر جا قدم آمد ز تو بلوا چه بر پا می کنی دیوانه ها داری ولی با ما تو غوغا می کنی این غزل هشت بیت است تا دگر باره خدا نگهدار منصور
-
بیتی بداهه
دوشنبه 8 اسفندماه سال 1390 19:44
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است به امیدی که گشایش بشود هر شب و روز نه شبی هم نه که روزی نه که دارم نوروز تا دگر سرایش خدا نگهدار منصور
-
بیتی بداهه که امید است غزلی دلنشین گردد
دوشنبه 8 اسفندماه سال 1390 17:50
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است دل ببردی و تو اکنون نفسم می خواهی ؟ تا به کی در غم و کنج قفسم می خواهی ؟ تا بار دگر خدا نگهدار منصور
-
بیتی از یک غزل از دل برخاسته
یکشنبه 7 اسفندماه سال 1390 17:18
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است جان مَتاعیست مُطاعم به تو تقدیم کنم چه کنم گر که ندارم بدهم بیشترت ؟ این غزل از دل بر خاسته هشت بیت است خدا نگهدار منصور
-
مطلع غزل ( وامق و عذرا ) پنج بیت است
شنبه 6 اسفندماه سال 1390 19:52
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است قصه ی عشق تو و ما چه معما شده است کویی این قصه ی ما وامق و عذرا شده است تا دگر سرایش خدا نگهدار منصور
-
بیتی بداهه که امید است غزلی دلنشین گردد
شنبه 6 اسفندماه سال 1390 18:05
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است این چه سودا و چه غوغاست که در سر دارم جــامی از غــم به لــبم نــی که برابر دارم تا دگر بار خدا نگهدار منصور
-
بیتی بداهه
جمعه 5 اسفندماه سال 1390 20:41
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است بسکه بی تو بوده ام بر دل فغان افتاده است آه جـانسوزم ز تو بر الامـــان افتـــاده است تا دگر بار خدا نگهدار منصور
-
بیتی بداهه که امید است غزلی دلنشین گردد
جمعه 5 اسفندماه سال 1390 14:03
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است از آن روزی گره در کارم افتاد مرا دل در بر دلدارم افتاد تا دگر سرایش خدا نگهدار منصور
-
بیتی بداهه که امید است غزلی دلنشین گردد
جمعه 5 اسفندماه سال 1390 00:04
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است یکبار دگر تیر غزل زد به نشانه و اندر عجبم کز دل ما کرد کمانه تا دگر بار خدا نگهدار منصور
-
بیتی از غزل ( عفو خالق ) نه بیت است
پنجشنبه 4 اسفندماه سال 1390 18:24
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است بگو مفتی که عذر من صحیح است ؟ که روزم لب به توبه شب لب از یار ؟ این غزل نه بیت است تا دگر بار خدا نگهدار منصور
-
بیتی بداهه که امید است غزلی دلنشین گردد
پنجشنبه 4 اسفندماه سال 1390 17:18
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است بــوی نـــوروز دل افروز و بهــار آمده است نفخه ای از گل و از آن دم یار آمده است تا دگر بار خدا نگهدار منصور