این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
الهی
غرورم از سر بردار
جایش در دل مهر دشمنانم بگذار
تا چون خودت دشمن دوست گردم
تا دگر دیدار خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
ای که داری میل دل بر می فروش
بر طواف سنگ و گل بی خود مکوش
دستی از در مانده گر گیری ز مهر
آید از حق هم ندای نوش نوش
تا دگر سروده خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
همه در فکر من اینند که بس خوش سخنی
من نه اینم که ببینند تو منظور منی
بزودی ابیاتی از این غزل دلنشین و زیبا برایتان خواهم نگاشت
این وبلاگ در مقابل هر ۵۰۰ بازدید یک پست جدید دارد
شاد باشید و کامروا منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
دائم ز تو من شدم چه تبدار
سرگشته و بی روی تو بیمار
و ر حال خراب من بجوئی
بگذر ز من و مرا تو بگذار
عمری ز پی ات دوان شدم من
غم مانده و این دل گرفتار
صبر از تو کجا توان که کردن ؟
بی چاره شدم تو را نه انگار
بانگ از دل من بسی هوا خاست
ای یار مکن هوارم انکار
منصور به شور و عشق و مستی
می میرد و همچنان هوادار
تا دگر دیدار خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
من ندانم به چه جرمم که چنین گشته ز راه
زلفت از روز ازل طالع من کرده سیاه
تا سرایشی دگر شاد باشید و کامروا منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
تا درج غزلی که بشما عزیزان قول داده ام
این دوبیتی شبانه تقدیم
نمی دانم چه کس بر من دعا کرد
چنین با روی زردم مبتلا کرد
هر آنکس کرده خیر از خود نبیند
مرا از دلبرم اینسان جدا کرد
تا سرایش بعد خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
و ر حال خراب من بجوئی
بگذر ز من و مرا تو بگذار
منصور به شور و عشق و مستی
می میرد و همچنان هوا دار
بزودی ابیاتی از این غزل دلنشین را برای شما خواهم نگاشت
دوست دار همگی شما هموطنان عزیز و فارسی زبانان محترم منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
ابیاتی از یک غزل زیبا
دوش خونی دوشم از سر تا به دوش
دامنم بگرفت و دل شد در خروش
گر چه منصور از تو روزش شد سیاه
شب نشینم هر شبم با می فروش
بزودی برای شما عزیزان غزلی دلنشین خواهم نگاشت
آسمان شعر و غزل در بلاگفا نیز سروده های منصور را داراست
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
حلقه ی جادوی دوست سلسله ی موی اوست
هر که دراین حلقه شد شاهد جام و سبوست
دوستدار همگی شما عزیزان منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
صدای پای زیبای عمو نوروز می آید
نمیدانم چرا او با دلی پر سوز می آید
زمستانی غم انگیز است
دلم از غم چه لبریز است
بزودی این سروده را در اسمان شعر و غزل در بلاگفا خواهید خواند
تا سرایش دگر خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
تک بیت غزلی از منصور
شیرین نه منم ز شور رویش
شوریده شدم لبش چو حلواست
ابیات بیشتری از این غزل را در وبلاگ اسمان شعر و غزل
در بلاگفا بخوانید در لینک همین وبلاگ
تا دگر دیدار بخت یار خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
باز هم برایتان تک بیتی می سرایم
با مضمون پست قبل
دیده بر در دوزم و روزم چو شب گردیده تار
چون نمی بینم رخ زیبای یارم با بهار
تا دگر دیدار شاد باشید و خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
سر به زانوی غم و دیده به در می دوزم
تا نیایی به ابد سازم و هم می سوزم
شما عزیزان میتوانید غزلهای بیشتری از منصور
در بلاگفا در لینک همین وبلاگ بخوانید
تا دگر دیدار خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
انجا که سخن از گل و آواز بهارست
آوا ز هزارست
غم از چه خوری بلبل زیرک ز زمستان ؟
نزدیک بهارست
مستوری منصور در این نظم چو قندش
بیرون ز شمارست
تا سروده ای دگر خدا نگهدارتان باد منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
می خوردن من نه روی عشق و هوس است
گر روی هوس بود همان بار بس است
تا دگر دیدار شاد باشید و خدا نگهدار منصور