این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
آهنگ جدیدی تو بزن مطرب از امروز
نوروز گذشت و دل من باز بیفروز
دل زیبای شما شاد باد منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
مطربا زخمه بزن موسم فروردین شد
خاک پاک وطنم از قدمش رنگین شد
تا دگر بار بهار دل باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
شعری نو برای خاک پاکم
بیا تا بار دیگر با تو پیوندی ببندم
ای وطن
زیبای من
بیا تا بار دیگر خطبه ی عقدی بخوانم
از دل و جانم
که نامت با روان و تن وطن همراه و همگام است
و من جان میدهم از بهر تو
زیبای همراهم
من از این بوسه بر خاکت نه سیرم
تا که پیرم
بوسه بارانت کنم
ز خاکت بوی گلهای اقاقی تا ابد آید
که خاکت لاله ها دارد
و دل از بهر عشقت ناله ها دارد
و قطعاتی دیگر از همین سروده
ای وطن زیبای نازم
نازنینم
چه شبهایی بیادت خواب گل دیدم
و از مهرت به صبحش من نخوابیدم
تو ایرانی ؟
تو ماوای دلیرانی ؟
عجب نامی
فدای نقشه ی چون گربه ات گردم
که از بنچاق تاریخ از تو من بس قصه ها دارم
تو نامت انگبین* دارد
و منصور از تو شرمی بر جبین دارد
که قدرت را ندانسته
تو را من دوست میدارم وطن
ای نازنین گربه
انگبین = عسل .. ادامه دارد همیشه عاشق پیشه باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
با تک بیتی بداهه
کار نیکو کن که باشی چون بهار
رحمتش ریزان به دشت و کوهسار
هموطن عزیز به کودکان با استعداد بی بضاعت کمک کن
تا وسیله پیشرفت انها باشی
که این بهترین کردار نیک است مدام بهار دل باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
یکی باطنی داشت غایت پلید
که چون باطنش کس بعالم ندید
بمناسبت پایان ایام عید نوروز ابیاتی از این حکایت برایتان نقل خواهد شد
بهار دل باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
گر چه ما در آتشش بس سوختیم
لکـن از او عـــاشقی آموختــیم
این غزل ده بیت است بهار دل باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
مهر سکــوت بر لب و ســوزد زبان من
شمعم که شب به محفل یاران مکان من
چون فروردین با طراوت باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
بیتی از یک غزل عارفــــــــــــانه
همچو دفـــم نالــــه بر آید ز پوست
تا به لبم می رسد این دوست دوست
دل زیبایتان مدام بهاری باد منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
کسی گل دیده در جایی که آرایش کنند او را ؟
تو زیبا آنچنان خوبی که پیرایش نمی خواهی
این غزل هشت بیت و نام ان ( روی یار ) مدام زیبا دل باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
به یک کرشمه ی ساقی فتاد پیاله ز دستم
نه از شراب عتیق اش که از دو چشم چه مستم
همیشه عاشق پیشه باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
صاحب حسن نشد کس بجز از دلدارم
او چه داند که من از روی خوش اش بیمارم
تا دگر بار بهار دل باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
تاب مویش تاب دل برده ز خویش
تا کجا وی می کشد با نوش و نیش ؟
نوروز روزگار باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
گفتی که من شکستم عهدی که با تو بستم
گفتم دلی که بردی اکنون مده به دستم
دل زیبا پسندتان همیشه نوروزی منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
ز ین شراکت همه شب از غم تو بیدارم
خون من می خوری و من ز دلم خونخوارم
مدام چون فروردین با طراوت باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
آنکه این روی تو را جلوه ی فروردین داد
صبر و آرام تواند به من بی دین داد
و ر غزل داد به منصور و ترنم به خیال
به تو بوی گل و هم نرگس و هم نسرین داد
کامل این غزل را می توانید در شاعران غزلسرای معاصر یخوانید منصور