این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
آتش عشقم به چنین ره کشید
هر نفسم ناله ی وصلی بر اوست
و بیتی از یک غزل زیبای از دل برخاسته
تا روی گل ببینم حـــاصل شــــود وصالی
عمری بغم نشستم سالی ز پی چه سالی !
ابیات بیشتر از این غزل را در اسمان شعر در بلاگفا بخوانید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
هر که عاشق شد که چون فرهاد نیست
ای بسا صـــد ناله یک فــــــریاد نیست
گـــر چه هــر دو گـــفته بر یک ره بود
لکن از حلاج چــون شـــداد نیست
تا بار دگر خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
در گرفت این دل ز بس فریاد کرد
نالـــه ها از تیر آن صیــاد کـــرد
در گرفت = آتش گرفت شاد باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
چند نالم همچو نی آشفته ی خوبان شدم
دل به درد آمد ز بس در بند مهرویان شدم
مدام شاد باشید منصور