این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
درد و مرهم در هم آمد بر سرم
گم شدم در خود نه من من دیگرم
تا دگر بار دلشاد باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
شب نشینی کرده ام گر بی شراب
با شــراب وصل خود ســـازم خراب
تا بار دگر خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
خوش آندمی که رخت در کنار خواهد بود
نگه به چشم تو لب میگسار خواهد بود
الهی نامه
الهی
نیایش و دعای تو مسطور نگردد
که به مهر دل ممهور ست
تا دگر بار خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
قتـــیل عشق او را غم نباشد
به جز وصلش دگر مرهم نباشد
تا دگر بار خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
این همه نقش و دلالت به وصالش موجود
عارفان داند و بس آنچه نماید به وجود
تا بیت دگر خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
بر طواف دل به از بر سنگ و گل کردن طواف
و آن دلی شد بی محبت از وصالش شد معاف
این غزل هفت بیت است منصور