این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
بر گو سخنی تا که ببینم لب زیبات
زیبا دهنم از لب تو من شده ام مات
تا یار دگر بهار دل باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
من دلم دنبال او گر کو بکوست
او برای من نه معشوق آبروست
تا دگر بار بهاری باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
او خم مویش چو ابرویش نکوست
من نمازم بر خم ابروی اوست
تا دگر بار شاد باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
با بهاران با گل و مهر و امید
میتوان نازی ز آن رویش خرید
تا بار دگر بهاری باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
بر خم زلف سیاهش چو که یلدای بلند
تا سحرگه بنشستم چه خمار آمده ام
دل زیبا پسندتان بهاری باد منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
لب جوی و لب یار و به بهار آمده ام
تو بگو من به زمین بهر چکار آمده ام ؟
تا دگر بار بهاری باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
با بهاران میشود سرمست شد
یا به پهلوی گلی هم آرمید
تا بار دگر شاد باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
ای دل بنال که یارم کنار نیست
بی روی او که بهارم بهار نیست
تا دگر بار بهاری باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
من و زاهدی و حاشا که رهش دگر بگردم
نگهی دگر به من کن که منم خمار باده
این غزل هشت بیت است منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
با بهاران می توان با او نشست
یا که در گلـــزار زیبــایی چرید
بهاری باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
با بهاران می توان بی تاب شد
یا لــــب یار دلارا را چشـــید
دل زیبا پسند شما بهاری باد منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
با بهاران می توان گل را ستود
یا کــه آواز هــزاری را شنید
تا بار دگر دل زیبایتان بهاری باد منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
با بهاران میتوان شوری ز مهر
همـــره نوروز زیبــــا آفـــرید
تا دگر بار بهاری باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
با بهاران می توان گل را شمید
یا که در بوی گلی شد نا پدید
شمید = بوئید تا دگر بار بهاری باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
با تک بیتی بداهه نرم نرمک
به پیشواز نوروز دل افروز برویم
خوشا بوی گل و نوروز پیروز
که بوی یار می آید ز نوروز
صدای پای بهار می آید و با نوروز بوی گل و یار
منصور