این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
بداهه سرایی شعر نو
هر چه گشتم در افکارم
من به او بدهکارم
او نمی خواهدم اما
عاشق او و دیدارم
هر کجا می رسم به بانگ بلند
گویم او هست یار و دلدارم
گر چه بر من جفا بنمود
دائما وفا دارم
هر شبم چه شبگیرم
عاشقی به تقصیرم
من به او بدهکارم
ادامه دارد تا دگر دیدار خدا نگهدار منصور
سلام برادر خوبم
اشکم ز هجر روی تو خوناب شد حسین
مویم ز غصه رشته ی مهتاب شد حسین
هر جا کنار آب نشستم ز داغ تو
از بس که سوختم جگرم آب شد حسین
التماس دعا