این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
شب خواب درت گشتم و در باز نیامد
و ز مرغ سحر شب شد و آواز نیامد
و آنجا که غریبست همی ناله ی عشاق
منصور و دلش بود و چه دمساز نیامد
تا مرغ سحر دگر خدا نگهدار منصور