این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
میلاد دلدار مبارک باد
از بهر خدا رخ بنما کی تو می آئی ؟
آن خال رخ ات مقصد ما شد تو کجائی ؟
افسرده شدم بسکه نشستم به امیدت
افسرده دلان را تو چرا رخ ننمائی ؟
شوری که ز منصور به پا شد ز غم یار
چشمش به ره افتاده و دستش به گدائی
نظرات انتهای صفحه تا دیگر دیدار بخت یار خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
در این پست برای شما عزیزان غزلی فی البداهه می سرایم
دلم از درد فراقش به عذابست هنوز
گوئیا بخت من از عشق بخوابست هنوز
چشمم افتاد برویش که چو ماهیست تمام
گوش من حلقه بگوشش چه غلامست هنوز
ور نظر کردن او ره بحرامست و خطا
دل من بر سر این کار حرامست هنوز
تیغ اگر گردن منصور زند یار مدام
گردن اماده ی آن تیغ و مقامست هنوز
شاد باشید و مدام کامروا . نظرات انتهای صفحه . منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
الهی
بهشتم گر دهی بی تو نخواهم
جهنم ور دهی بینم جمالت
به دم زودم ببر غرق گناهم
تا دیگر دیدار بخت یار خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
ما را نبود جز در خمخانه پناهی
آنجا که نه تزویر بود نی که گناهی
این غزل شش بیت است تا دیگر دیدار خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
مطلع غزل چشم خمار
آندم این چشم خمارت دل من داد به باد
ز همان دم چه زدم من ز گل و دل فریاد
تا دیگر دیدار بخت یار خدا نگهدار
نظرات انتهای صفحه منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
ای که بر سر کج بکردی آن کلاه
میشود بر من نمائی یک نگاه ؟
بسکه منصور انتظارش میکشد
بهر آن چشمت کشد دائم که آه
این غزل هفت بیت است . نظرات انتهای صفحه . تا دیگر دیدار بخت یار خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
با مطلع غزل ( بی طاقت ) تا دیگر دیدار خدا نگهدار
طاق ابرویش ز بس افتاده طاق
طاقت دل هم از آن گردیده طاق
هر دو تا بر طاق و اما دل کجاست ؟
در بر هجر آمد و درد فراق
هر چه منصورش کشد آوای درد
او شده با ناز و بازم اتفاق
این غزل هشت بیت است منصور
دوستان عزیز که مایل به درج نظر می باشند انتهای همین صفحه
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
آسمان شعر و غزل بزودی با غزلی دلنواز
کی نوشتم سر نوشتم بر غمت ؟ چشمت نگاشت
ور نه از روز ازل من در دلم غم ره نداشت
منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
و این بار برای شما عزیزان شعری نو فی البداهه
دو باره دلم هوای دیدارت کرد
هوای دامن زیبای چو گلنارت کرد
نمی خواهم بخوابم
شب برایم بسکه دلتنگ است
تو گوئی این شباهنگم بد آهنگ است
بده دستان زیبایت ببوسم من
ای که چون سوسن
زبانت خفته در کامست
و منصور از تو هم
بد نام بد نامست
من این گوشم به آغوشت فرا دادم
عجب خوابی بر آن دامن که جا دادم
نمی خواهم بخوابم
بسکه دل تنگ است
و آغوشت خوش آهنگ است
دلم تنگ است
دلم تنگ است
تا دیداری دگر بار خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
قامتم خم شد ازین رفتنت ای یار مرو
من تو را خواهم و از چشم من زار مرو
تو چه دانی ز رخت حال پریشان چونست
رفتی آن بار ولی باز تو این بار مرو
خون دل میخورم و چشمه ی چشمم دریاب
بهر عشق و دل شوریده ی من یار مرو
ضامن خون منی گر که روی از بر من
بهر جان و دل منصور گرفتار مرو
این غزل ده بیت است لطفا به ادامه مطلب توجه فرمایید منصور
ادامه مطلب ...این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
با مطلع غزلی فی البداهه سلام
قامتم خم شد از این رفتنت ای یار مرو
من تو را خواهم و از چشم من زار مرو
دنباله این غزل را بزودی خواهید خواند شاد باشید
منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
گفتی که می آیم ولی انگار چه دیرست
نی از غم تو دمبدمم پر ز نفیرست
نی ناله کند یار چرا گشته جفا کار ؟
هر بند من از هجر نگارم چه اسیرست
و آن تیر که از نیم نگه شد دل منصور
این جان نحیفم ز برش بسته به تیرست
این غزل هشت بیت است تا دیگر دیدار بخت یار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
بزودی غزل ( نفیر نی ) در آسمان شعر و غزل
گفتی که می آیم ولی انگار چه دیر ست
نی از غم تو دمبدمم پر ز نفیرست
ادامه مطلب ...این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
کس ندیدم که چنین عشوه کند با یارش
جان فدای قدم و نرگس مردم دارش
دل غریب است بسی در پی آن یار فتاد
او نداند که دلم گشته بسی بیمارش
چو هزار آید و آواز بر آرد به بهار
بلبل آن به که شود برده و خدمتکارش
و انکه دارد گذری بر سر منصور به ناز
مرده را زنده کند از قدم و رفتارش
این غزل نه بیت است تا دیگر دیدار بخت یار خدا نگهدار منصور
ادامه مطلب ...این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
من امشب شهر شیوای غزل را دور می خواهم
دلی مسرور می خواهم
چه گویم من ؟ دلم تنگ است
دل یارم عجب سنگ است
و شاید پای دل لنگ است
هوای تازه می خواهم
بلند آوازه می خواهم شدن گر یار بگذارد
چرا بوی جفا از کوی او آید ؟
مگر یارم نمیداند ؟
که غمخوارم
خدا داند دو چشمانش گه رفتن چه می گفتند
ولی امشب دلم تنگ است
تا دیگر دیدار دادار بی یار نگهدار منصور