این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
خفته در موی تو بوئیست که دل می داند
کشته صد داری و دل هم چه خجل می ماند
دل زیبا پسندتان شاد بادا منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
هنوز بر سر آنم که گر رخ ات بینم
که تا اجل برسد هم به پات بنشینم
و گر که مردم و مردم بسی چنین گشتند
برای مردنت ای گل سری به تمکینم
گره به طالع من هم اگر که کور افتاد
دگر گشایش بختی در آن نمی بینم
نه بر حضور تو منصور بر سر نظمست
منم که عارض خوبت به درد می چینم
این غزل ده بیت است
تا سرایش دگر دل شما عزیزان بهاری بادا منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
خوشبخت بر آنم که دلم منت آن دم نکشید
من نو گل باغم که لبم منت شبنم نکشید
تا سروده ای دگر لب زیبایتان بر لبخند بادا منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
دل من برفی و سرد است تو گرمش گردان
دلت ار نیست به مردی همه مردش گردان
شاد باشید و دل زیبا پسندتان مدام گرم بادا منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
همه در کــــوی تو با پا و قــــدم می آیند
این تو هستی که مرا بی سر و پا می آری
تا دگر سرایش بخت یار خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
منکه با روی خوشت شب همه شب در گیرم
در هــراسم ز خود و این غــم عــالم گیرم
تا سروده ای دگر شاد باشید و خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
گر چه گرداب غمت با شب و بس تاریک است
اندکی صبــر نما صبــح و ســحر نزدیک است
گــــفت منصـــــور برو با دل دیوانه بســـــاز
گفتمش خــانه خـرابم ره عــجب باریک است !!!
تا دگر دیدار برای شما همراهان عزیز شادی آرزو میکنم منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
به یک کرشمه دلم را به پیچ و تاب آورد
بیاد ساقی خوبان دمی شراب آورد
تا دگر دیدار خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
بیتی از غزل ( سنگ خارا )
گر مرد شکستنی تــــو خارا بشکن
بشکستن این حباب دل کار خطاست
ابیات بیشتری از این غزل در اسمان شعر و غزل در بلاگفا منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
منصور بگو ز مهر عشاق
آنجا که نموده عشق اطراق
بر صبــــــــح بلـــند روشنایی
بر سینه ی هر شب رهـــــــایی
بر چرخه ی چرخ عشق و مستی
سر فصل کتاب مهر و هستی
بر تارک حبــــــــــه های انگور
بر دامن مردمـــان مشــــــــهور
بنوشته همی به خــامه ی زر
کز مــــهر وطــــن نبــوده برتر
دل زیبا پسند شما مـــــــدام بهــــــــــاری بادا منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
منصـــــور بگو ز مهر عشاق
آنجا که نموده عشق اطراق
اسمان شعر و غزل بزودی با ابیاتی از سروده مهر ایران بروز خواهد شد
منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
چون کبوتر در زمستان هم بشاخ کوی تو
می نشینم تا ببینم من خـــــــم ابروی تو
لب زیبای شما مدام خندان بادا منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
ابیاتی از غزل ( صید دل )
شکارم کردی و دل شد گرفتار
تو صیادی . جفاکاری . تبهکار
ندیدم آهــــــــــوئی صیدی نماید
غزالی تو ؟ و یا صیـــاد بدکار ؟
غزالی من ندیدم این چنین تیر
زند شــــــــیر نری سازد گرفتار
دل منصور افتاده چه بر خاک
بکن دستی دراز و آن تو بردار
تا دگر دیدار بخت یار خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
شور عشقی دارم از روی نگار
آن چنانم دل دمادم بی قرار
تا دگر دم خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
دمم هر دم ز هجرت گشته مهدور
چرا ؟ چون عمری افتادم ز مه دور
به هر سطرم چه منظوم و چه منثور
ندای عشق تو آید ز منصـــــــــــــور
ابیاتی بیشتر از این غزل در اسمان شعر و غزل در بلاگفا بخوانید منصور