این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
یک غمزه ز ابرویت ما را بکشد آنی
چون سلسله ی مویت گشتم به پریشانی
گفتم بدلم ای دل این بود وفاداری ؟
گفتا که تو هم چون من صبر از وی و نتوانی
منصورم و مهجورم از روی چو ماه او
هر دم بخودم گفتم گشتی تو چه زندانی ؟
تمامی اشعار مندرج در این وبلاگ از سرایشهای منصور گروسی است
نظرات انتهای صفحه تا دگر بار خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
شب بود و من از خیالت آزاد
نا گه سحرم بیامدی باد
بوی گل و نسترن بیاورد
دل از تو بیامدی به فریاد
یادم تو بیامدی چه مدهوش
شب تا سحرت شدی در آغوش
گلبانگ محمدی هوا خاست
گفتی که اذان چه زود بر خاست
مستی ز لبت چو آب انگور
یادت نرود ز یاد منصور
این غزل نه بیت است نظرات انتهای صفحه تا دیگر دیدار خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
میلاد دلدار مبارک باد
از بهر خدا رخ بنما کی تو می آئی ؟
آن خال رخ ات مقصد ما شد تو کجائی ؟
افسرده شدم بسکه نشستم به امیدت
افسرده دلان را تو چرا رخ ننمائی ؟
شوری که ز منصور به پا شد ز غم یار
چشمش به ره افتاده و دستش به گدائی
نظرات انتهای صفحه تا دیگر دیدار بخت یار خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
در این پست برای شما عزیزان غزلی فی البداهه می سرایم
دلم از درد فراقش به عذابست هنوز
گوئیا بخت من از عشق بخوابست هنوز
چشمم افتاد برویش که چو ماهیست تمام
گوش من حلقه بگوشش چه غلامست هنوز
ور نظر کردن او ره بحرامست و خطا
دل من بر سر این کار حرامست هنوز
تیغ اگر گردن منصور زند یار مدام
گردن اماده ی آن تیغ و مقامست هنوز
شاد باشید و مدام کامروا . نظرات انتهای صفحه . منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
الهی
بهشتم گر دهی بی تو نخواهم
جهنم ور دهی بینم جمالت
به دم زودم ببر غرق گناهم
تا دیگر دیدار بخت یار خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
ما را نبود جز در خمخانه پناهی
آنجا که نه تزویر بود نی که گناهی
این غزل شش بیت است تا دیگر دیدار خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
مطلع غزل چشم خمار
آندم این چشم خمارت دل من داد به باد
ز همان دم چه زدم من ز گل و دل فریاد
تا دیگر دیدار بخت یار خدا نگهدار
نظرات انتهای صفحه منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
ای که بر سر کج بکردی آن کلاه
میشود بر من نمائی یک نگاه ؟
بسکه منصور انتظارش میکشد
بهر آن چشمت کشد دائم که آه
این غزل هفت بیت است . نظرات انتهای صفحه . تا دیگر دیدار بخت یار خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
با مطلع غزل ( بی طاقت ) تا دیگر دیدار خدا نگهدار
طاق ابرویش ز بس افتاده طاق
طاقت دل هم از آن گردیده طاق
هر دو تا بر طاق و اما دل کجاست ؟
در بر هجر آمد و درد فراق
هر چه منصورش کشد آوای درد
او شده با ناز و بازم اتفاق
این غزل هشت بیت است منصور
دوستان عزیز که مایل به درج نظر می باشند انتهای همین صفحه
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
آسمان شعر و غزل بزودی با غزلی دلنواز
کی نوشتم سر نوشتم بر غمت ؟ چشمت نگاشت
ور نه از روز ازل من در دلم غم ره نداشت
منصور