این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
گفتمش اخم چرا ؟ لب بگشا با لبخند
گفت اگر غنچه کنم باز بیفتی به کمند
تا بیتی و گذری دگر شاد باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
تاری از مویی که دیدست که گردد چو کمند ؟
یا که در بند کند غمزه رخی با لبخند ؟
و بیتی از یک غزل از دل برخاسته
آنقدر هست که شبگرد خیالم همه دم
می دود تا که ببیند به افق روزن روز
تا مطلع و بیت دگر ای یار وفادار
شادی ببرت باد خدای تو نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
بر پا بفکنده سخت بندی
جانم نکشد چنین کمندی
ابیات بیشتر در اسمان شعر بلاگفا منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
مادام که دام موی او بسته به پا شد
از بند کمندش نه که تن دل نه رها شد
تا دگر سرایش شاد باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
ابیاتی از یک غزل از دل برخاسته
نام غزل (( جلوه ی فروردین )) تعداد بیت پانزده
سخت عجب مانده سرم بر سر این سرٌ وجود
راحت زخـــم مـــرا مــــرهم درد آگـــین داد
گر چه در چنبر زلف و به کــمندت نه کــمند
ولـــی انگار گـــدایی به من مسکـــین داد
و ر غزل داد به منصور و ترنم به خیـــال
به تو بوی گل و هم نرگس و هم نسرین داد
ابیات بیشتر از این غزل در اینجا http://asemanesher.blogfa.com/88071.aspx بخوانید