این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
نه دستی دارم این دم تا که گیرم پای تدبیرم
که در این های و هوی فکر خود دارم چه میمیرم
و بیتی بداهه
اسیرم بدستش رهیدن کجاست ؟
دلم مرده شد گو تپیدن کجاست ؟
تا بار دگر خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
مقصود نه سود ست که غایت نظر توست
گـــر مرده کنی یا به حیاتم برســــانی
تا دگر بار شاد باشید منصور