این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
حیـــرتم در وجــود مقـــتدری
صورت آورده این چنین بشری
در پی وصـــل دوست می نالم
شد چه عمری بعشق او سپری
این غزل ده بیت است منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
بوسه از پسته ی خندان تو گر ما را بس
منکه سرد آمده ام لب ز تو گرما را بس
تا دگر بار خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
پنهان چرا کنم که مرا داد از دل است
بی او کجا روم که چه فریاد از دل است
تا دگر بار شیرین کام باشید منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
خوش آندمی که رخت در کنار خواهد بود
نگه به چشم تو لب میگسار خواهد بود
الهی نامه
الهی
نیایش و دعای تو مسطور نگردد
که به مهر دل ممهور ست
تا دگر بار خدا نگهدار منصور
این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
آشفته شدم چو موی یارم
آنگونه که دل نمی سپارم
بر طره ی گیسوی دگر کس
نی دل به بر کسی گذارم
تا دگر بار شیرین کام باشید منصور