این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است با بیتی زیبا و فی البداهه که امیدست غزلی دلنشین گردد بازم امشب یاد یار آمد کنار یادم آمد آن بهار و گل عذار انگار که این غزل میخواهد تبدیل به یاد اوری خاطره ای گردد و آن لب شیرین و روی پر ز شور بر لب جوی و بزیر آن چنار بقیه انهم که سرایش گردید برایتان ابیاتی را خواهم نگاشت همانگونه که عرض کردم غزلی زیبا و طولانی شد و ابیاتی دیگر شربت لعلش چنان بیداد کرد بیخود از خود گشتم و یاد بهار ماه زیبا گه گهی سر می کشید ماه من زیباتر از او در کنار ماه من بنشست و ماه آسمان هی سرک اندر پس برگ چنار گفتمش ماهی که من دارم کنار هم زمستان دل رباید هم بهار هم بشب زیبا و هم روزش جمیل گر تو زیبائی به روزت رخ بیار هم به او گفتم که امشب تا سحر من به نجوا در کنارش ماندگار و بیت آخر آن هر که چون منصور شد بر درد دل پای دل در گل رود و ز او خجل و حال که غزلی شد نامش ( یاد یار و بهار ) شما می توانید غزلهای زیباتر منصور را در بلاگفا بخوانید تا دگر دیدار خدا نگهدار منصور |