این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است دست تمنا به درت گر دراز میکنم ای خالق من چاره ساز تا که کنی حاجت من را روا من نشوم از تو و یارم جدا چشم طلب بر در تو دوخته ای که مرا عشق بیاموخته یار مرا داده تو روی جمیل جان بسی بر رخ او شد قتیل و این بداهه سرایی سیزده بیت گردید منصور |