این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است ابیاتی از غزل آواز هزار این غزل ده بیت است مگرم دست قضا باز گذاری بکند دیده را تر بشود چاره ز کاری بکند غم مخور بلبل زیرک که سرت در پر غم گل کنارت بدمد برگ چناری بکند نفسم راست نیاید که گره بر آه است خوشم از ساقی اگر قول و قراری بکند دانم این غم بدلت همچو که منصور نشست بر سر شاخ گل آواز هزاری بکند دل زیباپسندتان بهاری باد منصور |