این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است گفتی که می آیم ولی انگار چه دیرست نی از غم تو دمبدمم پر ز نفیرست نی ناله کند یار چرا گشته جفا کار ؟ هر بند من از هجر نگارم چه اسیرست و آن تیر که از نیم نگه شد دل منصور این جان نحیفم ز برش بسته به تیرست این غزل هشت بیت است تا دیگر دیدار بخت یار منصور |