این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است یک دهان غنچه و این خیل مست در خماری گشته ام من می پرست و ابیاتی از یک غزل از دل برخاسته دست خدای خوانان راهی دگر نگیرد و ر می کشد به تیغم اماده بر قتالش منصور اگر به دامی کی به ز این مقامی کس اینچنین نباشد بر چشم چون غزالش تا مطلع و بیت دگر ای یار وفادار شادی ببرت باد خدای تو نگهدار منصور |