این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است تاری از مویی که دیدست که گردد چو کمند ؟ یا که در بند کند غمزه رخی با لبخند ؟ و بیتی از یک غزل از دل برخاسته آنقدر هست که شبگرد خیالم همه دم می دود تا که ببیند به افق روزن روز تا مطلع و بیت دگر ای یار وفادار شادی ببرت باد خدای تو نگهدار منصور |