این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است با مطلع غزل ( بی طاقت ) تا دیگر دیدار خدا نگهدار طاق ابرویش ز بس افتاده طاق طاقت دل هم از آن گردیده طاق هر دو تا بر طاق و اما دل کجاست ؟ در بر هجر آمد و درد فراق هر چه منصورش کشد آوای درد او شده با ناز و بازم اتفاق این غزل هشت بیت است منصور دوستان عزیز که مایل به درج نظر می باشند انتهای همین صفحه |