این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
بار الها به من امسال یکی عیدی منصوری ده
ز ریا کار و ز مکار و ستمکار مرا دوری ده
تو گشایش بنمــا بر من و کارم همه حــال
وصل زیبــــای خودت با می و مستــــوری ده
ای که بر روی تو من عـــاشق وصلم نظری
تو بر این عاشق شوریده ز خود شوری ده
الهـــــــــــی نامه
الهـــــــــــــــــــــی
نه آنقدر لایقم تو را خوانم
که وصلت در لیاقت خود نمی دانم
تو آنقدر عزیز و لایقی که مرا خوانی
تو می خوانی و من می گریزم
در عجبم که با خود در ستیزم
به جز تو در که آویزم ؟
و با که بیامیزم ؟
بر تو اشک هجر می ریزم
مرا تنها مگذار که با تو عزیزم
سال زیبایی در پیش رو داشته باشید منصور