این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
همه در فکر من اینند که بس خوش سخنی
من نه اینم که ببینند تو منظور منی
غنچه لعل تو و روی گلت هر که بدید
به ز من نیز سراید تو ز بس خوش دهنی
شبنم از گل نچکد تا تو بگردی به کنار
آن دم از گریه بنالد که تو بهتر ز منی
بنشین تا بنشانی ببرم حسن و جمال
تو چنانی که بگیری دل هر انجمنی
برو منصور که دلداده شدی در همه عمر
و ر بمیری نرسد بوی گل و پیرهنی
تا دگر دیدار کامروا باشید منصور