این واژه ی زیبای سخن بیش ز قند است
یک غمزه ز ابرویت ما را بکشد آنی
چون سلسله ی مویت گشتم به پریشانی
گفتم بدلم ای دل این بود وفاداری ؟
گفتا که تو هم چون من صبر از وی و نتوانی
منصورم و مهجورم از روی چو ماه او
هر دم بخودم گفتم گشتی تو چه زندانی ؟
تمامی اشعار مندرج در این وبلاگ از سرایشهای منصور گروسی است
نظرات انتهای صفحه تا دگر بار خدا نگهدار منصور